اولین گام حرکت یک تمدن بهسوی مبادی فرهنگ و اندیشه جاهلیت تعظیم به اصلاحات ماهیتی در حوزه ساختارهای اجتماعی است، اصلاحاتی که بهظاهر میخواهد سنتها را به تعالی برساند و آرمان نمایی شعارهای اجتماعی خود را بر این محور بهگونهای تنظیم میکند تا اذهان عمومی را برای چنین دستاوردی، آماده تعظیم برخی از ظواهر و اعتبارات اجتماعی شود.
در پناه این عملیات روانی و تبلیغاتی نیاز کاذبی در بدنه اجتماعی شکل میپذیرد و نفوذ، دستیابی به تعالی بدلی را آراسته تا ملتی را آماده سیر معکوس تمدنی کند! سیری که قرار است رشد را برای عقل اجتماعی با مفهوم جدیدی تعریف و ترسیم کند!
به گزارش مبسوط، نفوذ در بدنه تمدنی در اولین گام خود به تحریف عناوین ذات اجتماعی میاندیشد، عناوینی که جوامع و ملتها مبتنی بر آنها هویت خود را بازشناخته و آینده خود را برمدار معانی آن طراحی میکنند؛ و چنین میشود که بزرگترین تحریف تمدنی برمدار واژه آرایی و تحریف جایگاه معانی کلمات اجتماعی در یک رفتار ساده و بهظاهر عُرفی در بدنه ملتها آغاز میشود.
یهود قبل از حاکم شدن اندیشه جاهلیت در روزهای پیش از بعثت، برای توسعه و تثبیت اهداف حاکمیت استبدادی خود با تمدن ابراهیمی (حاکم بر اندیشه بزرگان قبایل) و نظام فدرالی عربستان مواجهه بود، حقیقتی که او را برای بقای اندیشه نژادپرستانه وادار به طراحی تاریخی کرد.
یهود در طراحی خود به بازآرایی ساختارهای تمدنی و بستر گزینی اجتماعی (که بهمنظور توسعه نظام وکالتی حکومت در سایه (1)دنبال میشد) چنگ زد؛ اقدامی که تغییر ارزشهای اجتماعی را به مؤلفهای جدید با عنوان تمکن مالی و اجتماعی (اعتبارات بیارزش اجتماعی) آشنا کرد! چیزی که در همان گام ابتدایی دست جریان مقاومت را برای مواجهه تشکیلاتی بست و او را از هرگونه مقاومت تشکیلاتی محروم کرد.
چنین اقدامی در حوزه قانونگذاری هرگونه مقاومت اجتماعی در برابر قانون جدید (تمکن مالی نامزدهای ریاست قبیله) با مقابله اجتماعی هدایتشده(2) مواجه میشد و عموماً به جرم جاهطلبی قضاوت و محاکمه میشدند، چنین بازآرایی مفهومی از سوی یهود باعث شد که مقاومت کنشهای تشکیلاتی خود را تا نظام اجتماعی خانواده به عقب براند! عقبنشینی که اندیشه اجتماعی را محیای یک تحریف بزرگ میکرد!
جامعه و اندیشه اجتماعی (عقل اجتماعی) به دلیل از دست دادن پایگاههای اصیل هدایتی تمدن(3) خود محیای پذیرش یک تغییر ماهیتی شد! تغییری که برای بازگشت به نقطه اول(4) نیازمند گذار زمانی طولانی در کنار هادیان و رسولان برگزیده الهی بود، اهلبیت علیهالسلام در حقیقت پس از ظهور اسلام در اولین اولویت هدایتی خود مشغول بازآرایی منطق اجتماعی ناشی از این تحریف شدند چیزی که میتوانست ریشه نفوذ را در تاریخ بشر بخشکاند.
فساد اجتماعی؛ فرزند خلف تغییر ماهیتی که از سوی یهود و از گذار نفوذ او در تمدن ابراهیمی ایجاد شد! فساد عنوانی است که در اعماق معناشناسی وضع کلمات نزد قلوب انسانها عمق و ریشه تاریخی دارد تا جایی که در عصر حاضر مفسد با مصادیقی از تخلفهای کلان اقتصادی و فرهنگی شناخته میشود؛ این در حالی است که حقیقت فساد از دل یک حرکت ساده آغاز شد.
فساد نوعی عملکرد فردی برخلاف معیارهای شناخت جمعی است، به این معنا که اگر فردی از ادب و معیار شناختهشده نزد عقلای یک ملت خارج و خلاف عُرف عقلا عمل کند، فاسد است.
فساد از خطوط قرمز و نابخشودنی تمدن اسلام و عقبه تاریخی آن یعنی تمدن ابراهیمی است؛ چیزی که حتی نزد قرآن کریم با سختترین احکام موجود توصیف میشود!
سؤال اساسی که امروز باید به آن پاسخ گفته شود این است که حقیقت فساد و فاسد چیست؟ و چگونه ایدئولوژی شناختی اجتماعی با فساد افول میکند؟
فساد از علائم نفوذ در جوامع، ملل و تمدنها است، به این معنا که اگر هرم و قاعده حاکمیت در نوع وضع و اجرای قانون دچار کنش و تراکنشهای عکس شود در بدنه اجرایی و قانونگذاری چنین جامعهای جریان نفوذ رخنه و اهرمهای تقنین یا اجرای قانون را در دست گرفته است؛ بر این اساس اصلاحات ساختاری قانون از اولین اولویتهای جریان نفوذ است.
حاکمیت عقلایی که در تمدن ابراهیمی اعراب ایجادشده بود با تغییرات ساده در برخی از مفاد قانونی و تحریف برخی از پایههای معنایی واژگان تمدنی از ریل اصلی خود منحرف شد، چیزی که از نوع و شاخصههای انتخاباتی روسای قبایل آغاز و بهمرور به نوع قانونگذاری آنان سرایت کرد.
در این میان مقاومت اجتماعی در اولین گام واکنشی خود با سرکوب مواجه بود؛ چراکه حقیقت مقاومت عبارت است از «اندیشه عقلائی یک ملت که نوع آداب عُرف فردی و اجتماعی را تعریف و ترسیم مشی میکند»؛ بر این مدار وقتی ارکان اندیشه عقلائی و اجتماعی یک جامعه با حرکتی نرم دچار لغزش شود مقاومت اجتماعی پایگاه مردمی خود را ازدستداده و جامعه مستعد اجرای قوانین استبدادی خواهد شد.
مقاومت در حقیقت متن مؤلفههای حیات اجتماعی است که روابط عمومی مردم برمدار آن استوارشده و چنین مؤلفههایی رباط شناختی و حراستی مردمی تمدن است.
چنین تصویری نشان میدهد تغییر برخی از ساختارهای مادر در حوزه قوانین الگوی هرگونه از حاکمیت را مستعد تغییرات الگوی بروکراسی و اجرای قوانین خواهد کرد؛ بر این مدار باید توجه داشت در چنین فترتی که بین مردم و استوانههای حیاتی قانون ایجاد میشود، ساختار طبقاتی عقل اجتماعی شکلگرفته و رؤسای قبایل الگوی شناختی رهبری را به ریاست تغییر میدهند! چیزی که امروزه از آن بهعنوان پایههای نظریه قدرت(5) یاد میشود.
افول تمدن ابراهیمی پیش از دوران نزول از عدول رهبران قبایل به تفکر ریاستی آغاز و فساد رگههای شناختی و اسالیب هدایتی جامعه را از رهبری اندیشهورز به تقنین ریاستی منفعتگرا تغییر داد و مفاسد اجتماعی معنا و پایگاه فردی و اجتماعی پیدا کرد.
فساد در گذار تاریخی خود آموخته قانون را مبدأ منافع و فدای امیال خود کند، شهر پرآشوب مفسدان زمانی کشندهترین زهر را در جام خود حراست میکند که قانونگذاران و مجریان قانون عدول از اصالتهای تمدنی را از اسالیب حقوق بشری توصیف کنند! در چنین زمانی پاسخ به نیازهای عقلائی با انحراف اذهان از صورت مسائل اجتماعی دنبال میشود و همراهی با چنین مفاهیمی تشخص اجتماعی خواهد بود
و فساد هرروز جاهلیت را رنگینتر از هرزمانی برای انفاس بشر جلوه میدهد...
محمد جعفری
--------- پانوشت ها ----------
(1) حکومت در سایه: الگویی حاکمیتی برای یهودیان بود که در ساختاری تشکیلاتی و نامحسوس در قالب قلعهها قانون و اجرای قوانین دنبال میشد.
(2) مقابله اجتماعی هدایتشده: جریانی شبه مردمی که با طراحی و هزینههای مستقیم یهود در بدنه مردم شکل میگرفت تا هرگونه امتیاز اندیشهای را از جریان مقاومت سلب کند.
(3) اولیاء الهی که در فترت بین ظهور حضرت مسیح علیهالسلام و نبی گرامی اسلام (ص) جامعه را از هرگونه تحریف حراست میکردند.
(4) نظام مردمسالار (آزاد و مستقل): تمدن ابراهیمی پیش از دوران کوتاه جاهلیت.
(5) قدرت فساد آور است.
جاهلیت مقاومت نفوذ فساد